Responsive Image

                                                                                                                                                

لطفا نگاه خود را نسبت به وضعیت زنان ایران در مقایسه با دیگر مناطق جهان بفرمایید؟
در پاسخ به سوال شما معتقدم ابتدا باید وضعیت زنان در ایران پس از انقلاب را با زنان در پیش از انقلاب مقایسه کرد. درصد باسوادی در میان زنان قبل از انقلاب حدود 35 درصد بود و اکنون به بیش از 95 درصد رسیده است. اکنون درصد دانشجویان دختر نسبت به پسر بیشتر است و حدود 60 درصد دانشجویان کشور را دختران تشکیل می دهند. میزان اشتغال زنان و یا حضور زنان در اجتماع و سیاست ده ها برابر رشد داشته است. اکنون بیش از سی درصد اعضای هیات علمی وزارتین علوم و بهداشت از بانوان هستند و تعداد زنان نویسنده و هنرمند در مقایسه با زنان پیش از انقلاب ده ها برابر شده است؛ بیش از 40 درصد کارکنان دولت را زنان تشکیل می دهند و درصد نقش آفرینی زنان در مدیریت کشور از رده های پایین تا مدیریت ارشد قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست و اینها تنها گوشه ای از اعتبار و عزتی است که انقلاب اسلامی به زنان جامعه ایرانی بخشیده است. این جایگاه و وضعیت قطعا در ناحیه غرب آسیا و اغلب کشورهای اسلامی بی نظیر است. به نظر بنده در هیچ دوره ای از تاریخ ایران زنان ایرانی اینگونه در عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و ... حضور جدی و فعال نداشته اند که البته با همه نقاط مثبت این فعالیت ها، نباید از وجوه منفی این اوضاع غافل ماند که همانا مهمترین آن اخلال در نقش مادری و همسری زنان در خانواده ایرانی است.

اهداف و برنامه های جنابعالبی برای ارتقای فکری،فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی بانوان شاغل در دستگاه زیر مجموعه خود چیست؟
بی تعارف باید گفت اغلب کارکنان بانو در دانشگاه کارآمد و سخت کوش هستند و در کنار تعهد و پشتکار در اجرای وظایف شغلی خویش، متدینانه به قوانین شرع و آداب اسلامی پایبند هستند و در کنار حضور مؤثر در دانشگاه به امور خانه و خانواده نیز اهتمام دارند. با این حال، تا پیش از مدیریت جدید واقعا به بانوان در دانشگاه مطابق با شأن و جایگاه والای زنان توجهی نمی­شد. با کمک مشاور امور بانوان و خانواده در دانشگاه و سیاست گذاری جدی در این زمینه سعی شد تا در چند محور پشتیبان خواهران خود در دانشگاه باشیم؛

از حیث حمایت از فعالیت های ورزشی، برگزاری نشست های بصیرتی و معرفتی ویژه زنان، توجه به درخواست های بحق شان در استفاده از حقوق قانونی برای ایفای نقش مادری در خانواده­هایشان، برگزاری جشن های مختص زنان، حضور مدام و همیشگی مشاور امور زنان و خانواده در جمع زنان، دختران دانشجو و...؛ حمایت از طرح بانوی اسوه و برگزاری نخستین مراسم بانوی اسوه در دانشگاه که در بین دانشگاه های ایران سابقه نداشته و...
با این همه دانشگاه تلاش می کند برنامه های فرهنگی و معرفتی خاص بانوان را در دانشگاه در هر سه سطح دانشجویی، کارمندی و استادی گسترش دهد و در همین راستا مرکز فرهنگی دختران مهدا را با ابتکار معاونت فرهنگی در معاونت فرهنگی در حال راه اندازی است.

از نظر شما دستگاه های مدیریتی چگونه باید کمک کنند تا خانواده جایگاه خود را داشته و حضور اجتماعی بانوان آسیبی برای نقش خانوادگی آنها نداشته باشد؟ و چه اصلاحاتی برای ایجاد وضعیت مطلوب اسلام نیاز است؟
نیک می­دانیم وظیفه اصلی زنان در فرهنگ ایرانی- اسلامی خانواده محوری و فرزند پروری است؛ و همانگونه که پیشتر گفته ام حضور فعالانه زنان در عرصه های اجتماعی نباید این نقش را کمرنگ سازد؛ در حالی که متاسفانه یکی از آسیب های جدی سبک زندگی رایج امروز ما همین مسأله است که بی شک ریشه بسیاری از ناهنجاری هاست. انتظار کار و فعالیت از زنان معادل و دوشادوش مردان در ساعات طولانی شبانه روز امری نادرست و بسیار مشکل آفرین است. اغلب بیماری­های جسمی و روحی و روانی زنان بویژه کارکنان زن ناشی از نامناسب بودن فضای حضور زنان با نوع کار و روحیات زنانه آنان و رعایت نکردن شئونات و جایگاه بلند زنان در جامعه است. به نظر دین مبین اسلام نیز اگر قرار است زنان در جامعه نقش آفرین باشند حتما رعایت تناسب شغل و فعالیت با روحیات و توان جسمی و حفظ شأن و عزت و شرافت و کرامت زنان لازم است؛ امری که امروزه با وجود تأکید فراوان دینی، روان شناختی و... همچنان نادیده گرفته می­شود و برخی به بهانه برابری و تساوی زن و مرد به بیگاری و استثمار نیروی کار زنان برای منافع خویش همت می گمارند. باید قوانینی سخت گیرانه برای این موارد در کشور تدوین و به کار گرفت تا حریم زیست عفیفانه و سلامت روانی جامعه زنان مخدوش نشود.

دیدگاه شما در خصوص استفاده از ظرفیت بانوان در بخش های مدیریتی چیست؟ آیا باید شایسته سالاری ملاک عمل مدیران فارغ از جنسیت باشد و یا در کنار شایسته سالاری ویژگی های مدیریتی زنان نیز به طور خاص دیده شود؟
به نظر بنده در واسپاری پست های مدیریتی بین زنان و مردان نباید تفاوتی قائل شد جز همان نکته که آن پست نباید به شأن و کرامت زنان آسیب بزند. البته در محیط دانشگاهی اغلب شغل ها و پست ها مناسب هم مردان و هم زنان است

و واقعا اگر در جایگاه مدیریتی بانویی بتواند با درایت و زیرکی و اقتدار خویش از عهده امور برآید از ظرفیت مدیریتی بانوان استفاده شده و خواهد شد. هم در سطح یاوران علمی (کارمندی) و هم در سطح پست های مدیریتی آموزشی و پژوهشی علاوه بر معیارهای اسلامی و انقلابی، ملاک شایستگی حرفه ای است و شاید در هیچ دوره مدیریتی دانشگاه در ادوار گذشته، مانند این دوره از بانوان در مدیریت استفاده نشده است؛ تقریبا درصد مدیریت بانوان در دانشگاه دوبرابر بیشتر از دوره گذشته است و جالب اینجاست اغلب این مدیران نیز واقعا موفق و مؤثر هستند.

چگونه می توان آسیب­های آثار حضور بیشتر دختران در سطوح تحصیلات دانشگاهی را در آینده زندگی خانوادگی و اجتماعی کشور کاهش داد؟

 تعدد و تکثر دانشجویان دختر در کنکور و دانشگاه هم یک فرصت است و هم تهدید. از یک سو نیمی از نیروی انسانی جامعه امروز ما را زنان تشکیل می دهند و قطعا بهره­مندی از توان و دانش زنان می تواند به ارتقای سطح علمی و معرفتی جامعه و خانواده ها می شود و بخشی از نیاز کشور به نیروی کار دانا و توانا (متعهد و متخصص) برآورده می شود؛ اما از این حیث که اصرار بر تحصیل تا درجات علمی عالی (ارشد و دکتری) اغلب دانشجویان دختر را از فرصت های ازدواج و پذیرش خواستگار مناسب دور می کند، بحران و آفت زاست. بخشی از دیرپسندی و گاه انصراف از تعهد ازدواج در دختران، افزایش سن و نیافتن زوج مناسب به سبب افزایش توقعات پس از کسب مدارج عالی علمی است؛ بگونه ای که یافتن هم­کفو مناسب علمی و فرهنگی و... با افزایش سن  بسیار دشوار است و این مشکل و شاید بحران جدی است که اکنون جامعه ما را نیز به خود دچار کرده است. بی شک بخشی از بحران جمعیتی جامعه ما ناشی از نهادینه شدن این فرهنگ نادرست است و حتی اگر به هر حال ازدواجی شکل بگیرد به یک یا حداکثر دو فرزند اکتفا خواهد شد. به نظرم حمایت جدی دولت از ازدواج دانشجویی و ایجاد فرصت اشتغال برای دانشجویان پسر در همان ایام تحصیل یا بلافاصله پس از دانش آموختگی  و دادن مشوق­های مادی و معنوی به مزدوجان دانشجویی که از بادوام ترین نوع ازدواج در جامعه ایرانی است  می تواند رافع بسیاری از مشکلات از جمله بحران جمعیتی و تبعات ناشی از انحرافات فکری و آسیب به بافتار زیست عفیفانه جامعه ایرانی باشد.