درج شده توسط: مدیر سایت

نشست تخصصی آینده پژوهی با عنوان شناخت آینده: «امکان یا امتناع ؟» در دانشگاه برگزار شد.

25 Nov 2014

کد خبر : 870026

تعداد بازدید : 13

آقای دکتر زاهدی سخن خود را با این جمله که آیا شناخت آینده امکان پذیراست؟ آغاز کرد و گفت: این سوال ازآن جهت مطرح می شود که وقتی از آینده صحبت می کنیم در مورد موضوعی حرف می زنیم که اصلا وجود ندارد و ما می خواهیم در باره موضوعی آگاهی و شناخت پیدا کنیم که وجود ندارد. بنابراین شناخت موضوعی که وجود ندارد چه قدر امکان پذیر است یا فقط نوعی رویا و آرزو است. سخنران نشست تحصصی آینده پژوهی بیان داشت: برای پاسخ به این سوال ما با دو واژه کلیدی روبه رو هستیم یکی واژه آینده پژوهی که ما باید تکلیف مان را به لحاظ معرفت شناختی با آن روشن کنیم و مشخص کنیم که مراد از آینده چیست؟ و مفهوم کلیدی دوم خود شناخت است. به فرض ما تعریف دقیقی از آینده ارائه کردیم و تکلیف مان را با واژه آینده روشن کردیم. مراد ما از شناخت آینده چیست؟ دکتر زاهد ی در ادامه به این نکته اشاره کردند که معضل گذشته و آینده یک معضل کلاسیک است و بشر همواره به دنبال فهم گذشته و پیش بینی آینده بوده است و هیچگاه به حال اکتفا و بسنده نکرده و نمی کند. اما مشکل این است که نه گذشته و نه آینده هیچکدام در اختیار ما نیستند. گذشته که از بین رفته و آینده هم که هنوز نیامده است. بنابراین ما به هیچکدام دسترسی نداریم و در اختیار ما نیستند. وقتی صحبت از آینده می کنیم منظور ما از آینده یک ظرف زمانی است بعد از حال، و همان طور که در زبان عرفی می گوییم آینده یک ناکجا آبادی است که ما می خواهیم ببینیم آنجا چه اتفاقی می افتد. برای اینکه بدانیم در آینده چه اتفاقی می افتد باید از حال شروع کنیم. از چیزی که وجود دارد شروع کنیم و آن را بشناسیم و بر اساس این شناخت بگویم در آینده چه اتفاقی می افتد. در واقع آنچه ما می خواهیم درباره ی آینده بدانیم در حال وجود دارد. وقتی می خواهیم بدانیم وضعیت آینده اشیاء، روابط، مناسبات، یا پدیده های اجتماعی را بشناسیم باید این متغیرها را در وضح حال بشناسیم و براساس این شناخت بتوانیم آینده آنها را بشناسیم و کشف کنیم. متغیرهای ما می تواند نسبت ها باشد یا ویژگی ها و اوصاف باشد یا حتی می تواند خود اشیاء باشد شناخت ما از آینده، آینده پژوهی وضع موجود است و گرنه سخن گفتن از آینده هیچ محملی نخواهد داشت. دکتر زاهدی گفت شناخت آینده به این معناست که آینده را درست فرض و تفهیم کنیم. در مدل کلاسیک امکان شناخت در صورتی فراهم می شود که ما قواعد و قوانین حاکم را بشناسیم و کشف کنیم. از این دیدگاه با شناخت این قوانین شناخت پدیده ها، موضوعات، و نسبت ها فراهم می شود. مثلا با کشف قانون جاذبه ما می توانیم پیش بینی کنیم که اگر سنگی را که پرتاب کنیم در نهایت به زمین می افتد. با کشف قوانین حاکم بر امور امکان شناخت و کشف آینده امور فراهم می شود. کشف قوانین شاید در حوزه علوم تجربی امکان پذیر باشد اما چندان هم ساده نیست. بویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و بویژه در مورد آینده که هنوز نیامده است. دشواری هایی که وجود دارد موجب شده تا آنچه ما در باره آینده می گوئیم حدس ها و گمان هایی بیشتر نباشد. حدس هایی که ممکن است چندان واقعی نباشد. این دشواری ها مدل کلاسیک را دچار بحران کرد. دکتر زاهدی گفت: وقتی می گوئیم می خواهیم نسبت به آینده شناخت پیدا کنیم بستگی به این دارد که منظور ما از آینده چیست و منظور از شناخت چیست؟ با مشخص کردن این دو و تعریف آنها برای خود می توانیم مدل تبین گر را ارائه نمائیم که با استفاده از آن آینده مورد نظر خود و شناخت مورد نظر خود را حاصل می کنیم. مدل تبیین گر به ما امکان می دهد که با این مدل بتوانیم به آنچه منظور ماست دست یابیم. به این معنا که تبینی از آینده ارائه کنیم که نسبت به تبیین های دیگر بهتر است و شناخت بهتری از آینده را در اختیار ما قرار می هد.