درج شده توسط: مدیر سایت

دیدار رئیس دانشگاه با خانواده شهید محمدصادق انبارلوئی

18 Nov 2014

کد خبر : 869778

تعداد بازدید : 1

در این دیدار دکتر نائینی و همراهان طی صحبت های صمیمانه با فرزند بزرگوار شهید انبارلوئی که از اساتید محترم گروه ریاضی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) نیز می باشند شنوای خاطرات فرزند از پدر نیز بودند. استاد مهدی انبارلویی ضمن بیان خاطراتی ازپدر بزرگوارشان گفتند: " پدرم دوبار شهید شدند. درسال 1362 از ناحیه پا مجروح شدند که باعث قطع شدن آن گردید و بعد از مجروحیت بازهم به جبهه اعزام شدند و در نهایت سال 1366 به درجه رفیع شهادت نایل آمدند." در پایان این مراسم لوح تقدیری از طرف دکتر نائینی،رئیس انشگاه و هدیه ای از طرف آقای لنکرانی، معاون فرهنگی بنیاد شهید استان به پاس قدردانی این خانواده به استادمهدی انبارلویی اهداءشد. شهید محمدصادق انبارلویی بیستم مهر ۱۳۳۴، در شهر قزوین به دنیا آمد و در بیست و دوم اسفند ۱۳۶۶، در عملیات والفجر 8 با سمت مسئول تدارکات در دربندیخان عراق توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. وصیت نامه شهید صادق انبار لویی: راهی که امام حسین(ع) رفت، اگر ما نرویم، شیعه نیستی. امروز در حالی وصیت می نویسم که اسلام عزیز و غریب است. در زمانی وصیت می نویسم که اسلام در حال جنگ با کفار است و هر که در این موقعیت اسلام را کمک کند یعنی جنگ را ادامه و یاری کند انگار زمان پیامبر گرامی شمشیر زده است. خدایا تو گواه باش من آمدم ولی لیاقت شهادت نداشتم و مجروح گردیدم ولی این بار از تو خدای متعال خواستارم اگر صلاح می دانی و از من راضی هستی شهادت را نصیبم بفرمایی. خدایا تو گواه باش من اسلامت را دوست دارم. امام زمانت را دوست دارم و امام خمینی را دوست دارم و با دوستان او دوست و با دشمنانشان دشمن هستم. من به عنوان یک سرباز اسلام خدمت هم مسلکان خود عرضه می دارم که مبادا این نعمت الهی را شکر گذار نباشید و خدای بزرگ بر شما سخت گیرد و ظالمی را بر همه ما مسلط سازد. راهی که امام حسین(ع) رفت، همگی ما اگر نرویم شیعه نیستیم. مگر خون حسین )ع) و اصحابش از ما سوال نمی کند. مگر زمین کربلا فریاد بر نمی آورد که چه شد که درک خون فرزند پیغمبر را نکردید؟ پدرجان. مادرم! از این فرزند عاصی راضی باش. من خیلی به شما بد کردم و هر چه باشم من عاشق حسین (ع) هستم. پدر از من راضی باش بگذار خون من برای حسین )ع) عزیز بریزد و بگذار در روز محشر در پیشگاه پیامبر سربلند باشم. از همسرم می خواهم اول از من راضی باشد و دوم همیشه از امام اطاعت کند. من از او راضی نیستم اگر لحظه ای از اسلام، جنگ و امام غافل باشد. خداوند اجر و صبر عظیم به او عطا کند و مهدی و مهدیه را خوب بزرگ کن و آنها را اسلامی بار بیاور. مال حلال بخورد آنها بده. از دادن غذای مشکوک خودداری کن. بگذار مهدی و مهدیه درس بخوانند و خدمتگذار اسلام باشند.