درج شده توسط: مدیر سایت

مصاحبه اختصاصی سامانه خبری و اطلاع رسانی ساعد نیوز با معاون فرهنگی دانشگاه

08 Feb 2021

کد خبر : 914233

تعداد بازدید : 13

علم و علم پژوهی یکی از اساسی ترین وجوه منظومه فکری اسلامی است. بزرگان دین اسلام اعم از پیامبر، ائمه اطهار و صحابه بزرگ ایشان، و مهمتر از همه قرآن به عنوان مبدء و مرجع اصلی مسلمانان همیشه بر علم آموزی و پژوهش و جستجوی دیدگاه ها و افق های تازه تأکید داشته اند. متفکران و عالمان بزرگ اسلامی، سهم بسزایی در جریان های فکری در شرق و غرب داشته اند و این واقعیت تاریخی و تمدنی چیزی نیست که بتوان با تبلیغات سیاسی و خصوصاً جریان غالب اسلام ستیزی در غرب از دیده نافذ منتقدان، محققان و فرهنگ پژوهان پنهان نگه داشت. نام خوارزمی، ابن هیثم، رازی، ابن سینا، جمشید کاشانی و بسیاری از بزرگان دیگر در عالم اسلام، جابجایی مرزهای دانش را در ذهن همگان تداعی می کند و ظرفیت فرهنگی و تمدنی بسیار بالای اسلام را نشان می دهد. با این وجود، نباید با این مآثر فرهنگی صرفاً به عنوان واقعیت هایی تاریخی مواجه شد، بلکه ایشان باید الهام بخش محققان معاصر در امکان تشریک مساعی در گفتمان ها و کلان روندهای تولید علم در جهان باشد. در هفته پژوهش ساعد نیوز طی یک مصاحبه اختصاصی با دکتر عبدالرزاق حسامی فر استاد گروه فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) سؤالاتی را درباره نقش تمدن اسلامی و عالمان مسلمان در تحولات تمدنی و علمی جهان و خصوصاً غرب طرح کرده است. دکتر حسامی فر تحقیقات فرآوانی را در زمینه فکر فلسفی در جهان اسلام و تمدن پژوهی اسلامی انجام داده است. در حال حاضر، دکتر حسامی فر معاونت فرهنگی دانشگاه بین المللی امام خمینی را بر عهده دارد. نظر مخاطبان ساعد نیوز را به مطالعه مصاحبه اختصاصی ساعد نیوز با دکتر عبدالرزاق حسامی فر به مناسبت روز پژوهش جلب می کند: ساعد نیوز: جایگاه تفکر اسلامی در شکل گیری پارادایم پژوهشی در دنیای مدرن چیست؟ دکتر عبدالرزاق حسامی فر: من فکر می کنم که دین اسلام مشحون از توصیه های متعدد وحیانی، نبوی و ولایی مبنی بر علم پژوهی و علم آموزی است. یکی از مهمترین آموزه های اسلامی دعوت دینداران به کسب آگاهی های بیشتر است. "اطلبو العلم و لو بالصین" یعنی در پی کسب علم باشید حتی اگر مجبور به سفر به سرزمینی دور مثل چین شوید. همچنین در جای دیگری می فرماید که "خُذ الحکمه و لو من اهل النفاق"؛ یا " الْحِکْمَهُ ضَالَّهُ الْمُؤْمِنِ فَحَیْثُ وَجَدَهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا" یعنی حکمت گم شده مؤمن است و هر جا که وی این حکمت را بیابد از همه بیشتر حق به داشتن این حکمت دارد. در آیات متعدد قرآنی شاهد آن هستیم که توصیه به تحقیق و پژوهش شده است. "قُل سیرو فی الأرض" یعنی سیر کنید بر روی زمین و در رازهای هستی بیندیشید. اینجا هم بر افزایش آگاهی تأکید شده است. یا در جای دیگر از قرآن، خداوند می فرماید: "هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون" یعنی "آیا برابرند کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند؟" که اینجا با یک استفهام انکاری مواجه هستیم که هدف هم این است که بگوید که واقعاً تساوی بین این دو وجود ندارد. البته که کسی که می داند برتر از کسی است که در جهل غرق است. به این ترتیب، تأکید بر یافتن نکته ها و دقایق جدید، چیزی است که اسلام بر آن تأکید دارد. در اینجا اجازه دهید به روایتی از امام علی (ع) بپردازم. گفته شده است که روزی یکی از یاران امام در جنگ جمل به نزد امام می آید و می پرسد که ای ولی خدا، یک طرف جنگ، شما هستید و طرف دیگر طلحه و زبیر از صحابه پیامبر و عایشه همسر پیامبر است. در اینجا ما باید چه کنیم؟ از کجا باید تشخیص بدهیم که چه کسی حق است و چه کسی باطل؟ امام با بیان نکته ای دقیق در پاسخ می گوید: "حق و باطل با افراد شناخته نمی شود، بلکه این افراد هستند که بر اساس حق و باطل شناخته می شوند". اینجا هم شاهد آن هستیم، که حضرت مؤمنین را به تحقیق و کسب آگاهی های بیشتر دعوت می کند. یعنی همواره باید میزان آگاهی ها و دانش خود را بالا ببرید. در اسلام، ما شاهد آن هستیم که جایگاهی برای عالِم در نظر گرفته می شود که استثنایی است: "مداد العلما افضل من دماء الشهداء". فرهنگ شهادت از ارزش بالایی در عالم اسلام برخوردار است ولی ما می بینیم که مقام عالم را حتی از مقام شهید بالاتر دانسته اند. این سخنان زمینه های فرآوانی برای پیشرفت تلاش های تحقیقاتی هم در عالم اسلام و هم خارج از عالم اسلام داشته است و ارتباط تحولات فکری، تمدنی و فرهنگی در شرق و غرب امری ثابت شده است و طبیعتاً می توان این سخنان را زمینه ی قطعی برای برخی تحولات پارادایمی دانست. ساعد نیوز: به نظر حضرتعالی، چه اندازه فعالیت های علمی در عالم اسلام در قالب مدارس اسلامی، بر شکل گیری آکادمیا در غرب تأثیر داشته است؟ دکتر عبدالرزاق حسامی فر: اگر بخواهیم نگاهی دانشگاهی به بحث پژوهش داشته باشیم، ما از صدر اسلام شاهد آن هستیم که عالمان دین کسانی هستند که می خواستند در زمینه علوم مختلف کسب علم کنند. به یک معنا، آنها هم عالم بشری بودند و هم عالم الهی. در مورد ائمه، ما معتقد هستیم که آنها از طرف خداوند، برگزیده شده اند و علم آنها ذاتی و خدادادی است. اما در مورد دانشمندان مسلمان مخصوصاً در گذشته، عالمان مسلمان در حوزه های مختلف تحقیق می کردند و هرگز خودشان را به علوم دینی محدود نمی کردند. البته در زمینه علوم تجربی، غالب علما از روش عقلی و نه کمی و آزمایشی بهره می بردند. نمونه کامل این مورد، ابن سینا است که در طبیعیات، در اکثر مباحث، عقلی است. ولی بعد از قرن هفدهم، علوم تجربی دچار رشد تکاملی شد و به این ترتیب در این زمینه، بین غرب و مدارس اسلامی، فاصله افتاد. ما در ایران، از حدود یک سده قبل با موضوع علم جدید درگیر شده ایم. تأسیس دارالفنون در ایران و بعد از آن تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 زمینه را برای فعالیت های علمی در معنای جدید و مدرن آن، مهیا ساخت. البته مدارس علمی عالم اسلام و خصوصاً نظامیه نقش مهمی در شکل گیری آکادمیا داشته است ولی همان طور که گفتم، محتوای آکادمیای غربی به خاطر انقلاب روشی قرن هفدهم بسیار متفاوت از آن چیزی است که ما در عالم اسلام شاهد آن هستیم. ساعد نیوز: نقش بیت الحکمه بغداد و نهضت ترجمه را که بسیاری به عنوان رنسانس اسلامی می شناسند، در فرایند شکل گیری تمدن غرب چگونه ارزیابی می کنید؟ برخی بر این عقیده هستند که اگر رنسانس اسلامی شکل نمیگرفت، خبری از رنسانس غربی نبود؟ دکتر عبدالرزاق حسامی فر: نهضت ترجمه تأثیر زیادی بر تمدن اسلامی داشته است. در قرن دوم و سوم هجری، ما شاهد ترجمه متون یونانی به عربی هستیم. این یک حرکت بزرگ علمی، فرهنگی و تمدنی است. بله میشود نام این حرکت را، رنسانس اسلامی نهاد. طبیعتاً ظهور متفکرین بزرگی مانند فارابی و ابن سینا در قرن چهارم و پنجم مرهون این فعالیت فرهنگی-تمدنی بوده است. این نهضت ترجمه، خدمت بزرگی به جامعه اسلامی کرد و در عین حال سیر تفکر را به شدت تحت تأثیر قرار داد. نکته جالب توجه این است که ما در حال حاضر شاهد آن هستیم که برخی کتب فیلسوفان یونانی فقط در قالب ترجمه عربی باقی مانده است و حدس بزنید اگر این متون در بیت الحکمه به عربی ترجمه نمی شدند، تمدن کنونی از این کتاب ها بی بهره می ماند. بنابراین، تداوم حیات تفکر یونانی تا حدی مدیون ترجمه های عربی متون یونانی است. روی سخن من با کسانی است که ادعای تأثیر مطلق را در خصوص نهضت ترجمه دارند. این حرف درستی نیست. و نمی توان با دلایل عقلی آن را اثبات کرد. می شود گفت که رنسانس اسلامی یکی از علل ناقصه مهم برای رنسانس غربی است نه علت تامه آن. نقشی که تفکر اسلامی در رنسانس بر عهده گرفته، در اصل، انتقال میراث یونانی به قرون وسطی است. نقشی که این متون ایفا کرده اند باید مد نظر قرار داده شود. ما شاهد این هستیم که در دوران اسکولاستیک، رویکرد غالب متفکران مسیحی مشائی گری است و این یک میراث سینوی و اسلامی است. توماس آکویناس به عنوان بزرگترین فیلسوف در این برهه پیرو ابن سینا و ابن رشد است. قطعاً ابن سینا بر حکمت مدرسی تأثیر داشته است. و میدانیم که یکی از مبانی رنسانس غربی همین تفکر اسکولاستیکی است. منظور من آن است که تفکر اسکولاستیکی اگر نبود ما شاهد ظهور رنسانس یا نوزایی نبودیم. این طور نیست که در رنسانس، یک چرخش صد و هشتاد درجه رخ داده باشد، بلکه حکمت مدرسی به کمال رسیده و رنسانس از آن فرا رفته است. تفکر بشری به مقامی رسیده بود که نیاز به یک قدم فراتر رفتن داشت. به سخن دیگر، رنسانس از صفر آغاز نشده است. رنسانس در اصل، گامی فراتر از اسکولاستیسم است. ساعد نیوز: آیا در عالم اسلام هم ما شاهد این نوع فراروی بوده ایم؟ اگر چنین فراروی ای رخ نداده است، دلیلش چه بود؟ دکتر عبدالرزاق حسامی فر: به نظر من، تحولی که در رنسانس غربی رخ داد در فرهنگ اسلامی رخ نداد و این چندین دلیل دارد. یکی از دلایل این است که رنسانس غربی واکنشی بود به خدامحوری و کشیش محوری مبتنی بر کاتولیسیزم مسیحی. کلیسا محور همه چیز بود و انسان جایگاهی در گفتمان اسکولاستیکی غربی نداشت. عقل بشری در خدمت دین بود، و به تعبیری می گفتند که "فلسفه کنیزک الهیات است". البته دین هم در اینجا با یک تفسیر خاص بنیادگرایانه بود. این فضا را به سمت یک نوع اعتراض برد. پیشگامان رنسانس اعلام می کنند که ما در تلاش هستیم تا "انسان را زنده کنیم". "ارزش های انسانی را زنده کنیم". در دنیای کلیسازده غربی، انسان فقط به عنوان یک "بنده" مطرح بود. اینجا انسان در تلاش است تا از بند این "بندگی" مطلق که وجوه دیگر وجودش را به محاق برده رها شود. انسان محوری به این دلیل مطرح می شود. یک نوع بازگشت به فرهنگ و فکر رومی را در اینجا شاهد هستیم با محوریت تقدیس انسان. من فکر می کنم که تفکر اسلامی، جایگاه و ارزش خاصی را برای انسان کنار می گذارد. نگاه اسلامی در مقایسه با نگاه مسیحی کاتولیکی، همراه است با ارج نهادن به ارزش ذاتی انسان. کرامت ذاتی انسان مطرح می شود. روحانیت اسلامی آن جایگاه روحانیت کاتولیک را ندارد. این طور نیست که وقتی بنده ای گناه کرد، روحانی بر ممشای کلیسایی بتواند شافی و تطهیرگر بنده عاصی از گناه باشد. حقیقت این است که در چنین لحظاتی اسلام، مؤمنین را به نزدیک شدن و قرب بیشتر به درگاه الهی و انابه قلبی در محضر پروردگار دعوت می کند. روحانیت در اسلام فقط در مسائل دینی مرجعیت دارد و این طور نیست که وقتی شما به پزشک نیاز داشتید، پیش روحانی بروید. ولی کلیسا در تمامی حوزه ها مرجعیت تام داشت و هیچ کس نمی توانست آن را به چالش بکشد. در مقابل، در عالم اسلام، انسان ذاتاً محترم دانسته میشود. بنابراین، نیازی به انسان محوری جدید نبوده است. دلیل دیگر، تحولی است که در فلسفه غرب رخ داده است. استفاده از روش تجربی با پیشگامی فرانسیس بیکن، در علم فیزیک کپلر، گالیله و نیوتن از روش تجربی استفاده میکنند. ولی در عالم اسلام چنین اتفاقی رخ نمی دهد. همچنین در غرب شاهد استفاده از ابزارهای علمی هستیم. مثل تلسکوپ که نیوتن از آن بهره می برد یا دستگاه چاپ. اینها زمینه را برای پیشرفت تجربی علوم به وجود می آورد. حقیقت این است که این وجه رنسانس در جامعه ما منعکس نشده اس. ما همان مسیر حکمت مدرسی را ادامه دادیم و با دو سه قرن تأخیر از حدود صد سال گذشته شروع به استفاده از فن آوری های مدرن کردیم. ساعد نیوز: لطفاً ارزیابی خودتان را در خصوص وضعیت پژوهش در دانشگاه های کشور را هم برای مخاطبان ما بفرمایید؟ دکتر عبدالرزاق حسامی فر: حقیقت این است که امروز شاهد سیطره نگاه کمی در ساحت پژوهش کشور به تبع استیلای کمی گرایی در عالم انسانی هستیم. این کمی گرایی کل دنیای ما را تحت تأثیر قرار داده است. ما امروز می بینیم که نظام علمی کشور، امتیاز ویژه ای را برای چاپ مقاله قائل می شود. علیرغم وجود مزایای متعدد، این رویداد جای آسیب شناسی دارد. ما می توانیم به پژوهش از دو منظر نگاه کنیم. یک وقت، پژوهشگری برای نیل به یک هدف پژوهشی مهم، مسیری طولانی را می پیماید تا به نتیجه برسد. یعنی اینجا شما یک مسأله دارید که با مطالعه و تدبر و تأمل در پی یافتن پاسخی برای آن هستید و نمی دانید که این پاسخ چه خواهد بود. یک وقت هم هست از همان ابتدا می دانید که مثلاً باید در طول یک سال فلان قدر برونداد علمی در قالب مقاله داشته باشم. این نگاه کمی است. اینجا ثمرات یک پژوهش عالمانه مد نظر نیست بلکه هدف رسیدن به یک عدد است. تعدادی مقاله که به هر طریق ممکن باید در یک بازه زمانی خاص منتشر شود. دغدغه اصلی پژوهشگر برونداد است نه هیچ چیز دیگر. این یک دیدگاه غلط است. به اعتقاد من، وجه کیفی پژوهش هم باید مد نظر قرار بگیرد. شما مشاهده می کنید که امانوئل کانت که یکی از اقطاب تاریخ تفکر فلسفی مدرن در غرب هس، یک مقاله کوتاه در حدود دو صفحه می نگارد با عنوان "در پاسخ به سؤال روشنگری چیست؟" این مقاله کوتاه یک جریان فکری و تفسیری عمیق را به وجود می آورد. یا در عالم اسلام، شاهد آن هستیم که ملاصدرا بعد از 15 سال تدبر و تفکر، کتابی در عیار اسفار را منتشر می کند. خود کانت، "نقد عقل محض" را در ده سال تألیف کرده است. اینجا شما با کیفیت مواجهید که در دانشگاه ما مغفول مانده است. تأکید بر تعداد مقالات در دانشگاه ها یک سیاست غلط است. تعمق و تحقیقات عمیق مورد نظر پژوهشگران قرار نمی گیرد. به این ترتیب ما در سطح دریای دانش شنا می کنیم . هیچگاه نمی توانیم به عمق دریای دانش نفوذ کنیم. متأسفانه در زمینه انتخاب پژوهشگر برتر در دانشگاه ها هم شاهد همین استاندارد غلط هستیم. طبیعتاً در برخی زمینه های پژوهشی و برخی رشته ها بنا به ذاتِ یک رشته دانشگاهی، انتشار مقاله به دلیل رسیدن سریع به نتایج از طریق یک سری آزمایشات تجربی آسانتر از رشته های دیگر است. نمی شود همه رشته ها را به یک چوب راند. واقعاً این مسأله را ما حتی در زمینه معیشت هم مشاهده می کنیم. برخی رشته ها به دلیل ارتباط نزدیک با زندگی روزمره مردم و نیازهای عملی بازار کار بسیار گرمی دارد و معیشت خوبی هم دارد ولی برخی رشته های نظری و مادر این طور نیستند و درآمدزایی شان به این آسانی نیست. بنابراین در زمینه مقاله نویسی و کارنامه پژوهشی نمی توانید یک استاندارد را در خصوص همه رشته ها شما اعمال کنید. حتی در حجم مقالات هم ما شاهد تفاوت عمیق هستیم. طبیعت رشته های علوم انسانی این است که مقالات با مقدمه، مؤخره و ارجاعات متعدد متنی حجم بیشتری دارند. در برخی رشته ها مثل حقوق شما نمی توانید به این آسانی مقاله تألیف کنید و این به ذات خود رشته برمی گردد چون شما با چالش های جدی متعدد روبرو هستید. عدم توجه به تفاوت رشته ها باعث می شود که عیار پژوهش اساتید به طریق درستی سنجیده نمی شود. نمی شود شما بیائید تمام رشته های ورزشی را بر اساس یک مهارت خاص ورزشی مورد ارزیابی قرار بدهید. مثلاً بگویید که آن ورزشکاری برتر است که بتواند دویست کیلوگرم وزنه را بالای سرش ببرد. طبیعتاً همیشه وزنه بردارها برنده خواهند بود. یا بگویید اگر فلان مسیر را در چند ثانیه طی کنید، ورزشکار برتر خواهید بود. اینها دقیقاً یعنی ما اسیر کمیت انگاری شده ایم. نمی توانیم با خط کش کمیت عیار تحقیق و پژوهش تمام اساتید دانشگاه را مورد سنجش قرار دهیم.