درج شده توسط: مدیر سایت

دیدار رئیس دانشگاه با خانواده یکی از همکاران شاهد و ایثارگر

04 Dec 2018

کد خبر : 900815

تعداد بازدید : 2

به گزارش خبرنگار واحد فرهنگی اداره شاهد و ایثارگر، دکتر سید ابوالحسن نائینی، رئیس دانشگاه؛ حجه الاسلام و المسلمین حاج آقای زارعی، مسئول نهاد مقام معظم رهبری؛ به همراه دکتر زندیه، مشاور رئیس دانشگاه در امور ایثارگران؛ دکتر حسامی فر، معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه؛ دکتر داودی، مدیر اداره شاهد و ایثارگر؛ ساوه، مدیر روابط عمومی دانشگاه؛ پیری، معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین؛ قویدل، مسئول آموزش بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین و قنبرزاده، فرمانده بسیج کارمندی بقیه الله دانشگاه و جمعی از کارکنان اداره شاهد و ایثارگر دانشگاه با خانواده بزرگوار شهید حسین سرباز دیدار کردند. در این دیدار که  عصر 11 آذر ماه برگزار شد، دکتر نائینی ضمن تشکر از خانواده شهید بیان داشت شهدا چشم و چراغ ما هستند و این دیدارها سعادتی است که ما همیشه انرژی و روحیه بیشتری برای انجام کارهایمان از آن می گیریم و امنیت کنونی کشور و جامعه را مدیون شهدا هستیم و وظیفه ماست که این شهدای عزیز را به نسل جدید بشناسانیم. همچنین حاج آقای زارعی و آقای دکتر زندیه، هر یک ضمن تشکر از خانواده شهید بزرگوار، خواستار دعای خیر ایشان و توجه و عنایت شهدای گرانقدر به ویژه شهید حسین سرباز به جامعه دانشگاهی و آرزوی سلامتی و تندرستی برای خانواده ایثارگران کردند. در ادامه برادران و همسر خواهر و همرزم شهید به بیان خاطراتی از شهید حسین سرباز پرداختند. در پایان این مراسم به رسم یادبود لوح تقدیر و هدیه ای از طرف رئیس دانشگاه به پاس قدردانی به خانواده شهید سرباز اهداء شد. مسئولان دانشگاهی و اداره شاهد و ایثارگر دانشگاه برای این خانواده معظم شهید آرزوی سربلندی، سلامتی داشته و خواستار دعای خیر ایشان برای سربلندی مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند. گفتنی است شهید حسین سرباز بیست و پنجم بهمن ۱۳۴۳، در شهر قزوین به دنیا آمد. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. قسمتی از وصیت نامه شهید بزرگوار حسین سرباز بشرح زیر است: پروردگارا! چگونه می توانم شُکر نعماتت را بجا آورم؟ آیا من هم اگر مانند ملایکه دایم در رکوع و سجود و یا قیام و تسبیح تو باشم، شُکرت را بجا آورده‏ ام یا خیر؟ کار من باید بالاتر از این‏ ها باشد، تا این تکلیف را به انجام برسانم. خدایا! تو خود فرموده ‏اى که منِ انسان، هر قدر هم سعى و کوشش کنم، شُکر هیچ یک از نعماتت را بجا نتوانم آورد؛ ولى پروردگارا! در این امر راهى مقرر داشتى که با انجام آن لااقل رفع تکلیف کنم. رسول فرستادى و به وسیله آن براى ما انسان ها نامه دادى (قرآن مجید) و در آن تمامى مسایلى را که لازم بود، گفتى؛ ولى افسوس ما انسان ها در خواب غفلت فرو رفته ‏ایم و هر روز بر این غفلت افزوده می شود. در این جا، خدایا! از تو مى ‏خواهم پرده ‏هاى غفلت را از چشم و گوش ما کنار بزنى. حرفى دارم با کسانى که به جبهه رفته و ترک آن نموده و یا مانع رفتن دیگر افراد به جبهه شده و یا این که با توجیهات شیطانى و عذرتراشی هاى بى‏ مورد، در غفلت فرو رفته و در خانه‏ هاى خود مانده و از این دنیاى فانى -و آنچه در آن است-، دل نکنده اند. مگر خداوند در قرآن نفرموده: «شیطان دشمن شماست»؟ و مگر شیطان هم قسم یاد نکرده که از همه طرف براى گمراه کردن انسان به او حمله خواهد کرد؟ پس چرا با این دشمن بزرگ به مبارزه برنمى‏ خیزیم و هر روز بر این حجاب غفلت، حجابى دیگر مى ‏کشیم؟ بیایید چشم ها را باز کنیم و کمى هم فکر کنیم. بیایید به این جوان هاى پانزده، شانزده ساله بنگریم که در جبهه بسر مى‏ برند و خجالت بکشیم! اینان با وجود سن کمى که دارند -خدا شاهد است- در این جبهه‏ ها درس‏ ها گرفته‏ اند و درس ها مى‏ دهند. مى‏ دانم قسم بخورم که هیچ گناهى هم مرتکب نشده‏ اند؛ امّا وقتى سر به سجده مى‏ گذارند اشک ها ریخته و ناله‏ ها سر مى ‏دهند. آرى! او فهمیده است که براى چه گریه مى‏ کند و اشک مى‏ ریزد. او خدا را شناخته است و از قیامت هراس دارد و از روزى مى‏ ترسد که همه از هم فرار مى‏ کنند؛ ولى ما با وجود گناهان سنگینى که داریم نه تنها در فکر نیستیم، بلکه هر روز معصیتى بر آن اضافه مى‏ کنیم و اگر همین جوان هاى به جبهه رفته به شهر بازگردند، به آنان به چشم حقارت نگاه مى‏ کنیم. تواضع و فروتنى، اخلاص و اخلاق نیکویش را -که خداوند به او مرحمت فرموده- حقارت او مى‏ دانیم، در صورتى که این طور نیست که عده‏ اى فکر مى‏کنند. در این جا از خداوند مى‏ خواهم کور کند چشم هایى را که به این بسیجى‏ ها و پاسداران اسلام، به چشم حقارت مى‏ نگرند. بیایید به قرآن رجوع کرده و در آن تأمل نموده، فکر کنیم. به قول حضرت على(ع) ببینیم از کجا آمده ‏ایم، در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت؛ آن وقت است که تمامى جواب ها را خواهیم یافت. آرى! امید است آیات قرآن مجید، در ما جرقه‏ اى حاصل کرده و با بیشتر خواندن قرآن، بیشتر به حقایق پى ببریم و توبه کنیم از گذشته ‏ها و نا امید از رحمت خداوند نشویم؛ چون خود اوست که راه توبه را براى ما باز گذاشته است. ...و امّا دلیل رفتن خودم به جبهه؛ این راه بهترین راه براى رسیدن به خدا و آمرزش گناهانم و جلب رضاى حق مى‏ باشد و آیاتى که صریحاً در قرآن آماده، دلیل این مدعاست. حرفى چند با پدر و مادر گرامی ام؛ از این که در این راه کُشته مى‏ شوم، شُکرگزار باشید؛ باشد که با این عمل تان خدا را خشنود و دل دشمنان خدا را آتش بزنید و بسوزانید. در ضمن از این که در این مدت عمرى که خدا عطا کرده بود، کارى براى شما نکردم و شما برابرش زحمت‏ هاى زیادى متحمّل شدید، خیلى خیلى شرمنده‏ ام و جز تشکر از شما و این که از خداوند بخواهم جزاى خیر در دنیا و آخرت به شما عنایت کند، کارى نمى ‏توانم بکنم؛ بنده امانتى نزد شما بیش نبودم و اجر شما را خداوند خواهد داد. در ضمن سفارشى هم دارم براى برادرم رحیم و بچه‏ هاى مسجد؛ برادر جان! نمازت را با توجه بجا آور. در خواندن قرآن کوتاهى مکن؛ چون شما امید آینده اسلام و انقلاب هستید و -ان شاء الله- جزو سربازان امام زمان(عج) باشید. این راه، سختى ‏هاى بسیار دارد. باید مشکلات را تحمّل کرد و با بردبارى و توکل به خدا بر آن فایق آمد. در کمک به پدر و مادر و دیگران کوتاهى نکنید که اجر آن با خداست. این را که مى‏ گویم فقط یک گفته تنها و یا نوشته نیست؛ بلکه از اعماق وجودم مى‏ گویم: پشتیبان این رهبر عزیز باشید. اسوه ‏اى که ما را از لجن‏ زار دنیا و آتش آخرت، نجات داد. نگذارید -خداى ناکرده- قلب نازنینش از شما ناراحت شود. همیشه از خدا بخواهید که از عُمر همگى ما بکاهد و به عُمر پُر برکتش بیفزاید.