در این دیدار که شب 18 آذر ماه به مناسبت هفته بسیج و روز دانشجو در منزل این شهید بزرگوار برگزار شد دکتر نائینی ضمن بزرگداشت ایام عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) و تبریک هفته بسیج و روز دانشجو به خانواده شهید دانشجو ،سید ناصر سیاهپوش، شهدا را الگویی برای همه نسل ها دانسته و بیان داشت: ما دانشگاهیان باید ادامه دهنده راه همه شهدا و بخصوص شهدای دانشجو و علمی کشور در همه زمینه ها باشیم و دیدار با خانواده شهدا برای ما سعادت بسیار عظیمی است.
در ادامه، دکتر زندیه اظهار داشت: این دیدارها که با خانواده های شهدا انجام می شود توفیقی است که نصیب ما می گردد و وصیت نامه های شهدا نشان دهنده راه برای ما می باشد.
دکتر داودی نیز ضمن تشکر از خانواده شهید سید ناصر سیاهپوش، شهدا را در تمامی مراحل زندگی برای دانشگاهیان مخصوصا جوانان دانشجو الگویی مناسب دانست و ادامه داد : شهدا حق بزرگی بر گردن همه دارند و ما باید ادامه دهنده راه آنان مخصوصا شهدای دانشجوی دانشگاه باشیم. ایشان بیان کرد:شهید سید ناصر سیاهپوش یک فرد فعال سیاسی و فرهنگی دانشگاه و از موسسین انجمن اسلامی دانشجویی بودند که در نزد نسل جدید دانشجو شناخته شده و از محبوبیت خاصی برخوردارند و وظیفه ماست تا این شهدا را به نسل جدید بشناسانیم. در ادامه خانواده شهید مطالبی را در خصوص ویژگی های شخصیتی و اخلاقی شهید سیاهپوش عنوان داشتند.
برادر شهید ضمن خیر مقدم گفت : سید ناصر شوخ طبع و فردی بسیار فعال در زمینه فرهنگی در استان قزوین بودند. در مبارزه با منافقین روحیه بسیار عجیبی داشت. شهید سید ناصر و شهید علی شاهرضایی با کمک یکدیگر در زمینه فرهنگی در شهر قزوین فعال بودند و وقتی سید ناصر در تاریخ 10 اردیبهشت ماه سال 1361 به شهادت رسید علی شاهرضایی نیز بعد از 7 روز در تاریخ 18 اردیبهشت به درجه شهادت نایل آمد. ایشان عنوان داشت خانواده های شهدا در زمینه های فرهنگی و سازندگی آمادگی لازم جهت همکاری با دانشگاه ها را دارند.
در پایان این مراسم لوح تقدیری از طرف دکتر نائینی، رئیس انشگاه بین المللی امام خمینی (ره) به پاس قدردانی به مادرشهید سیاهپوش اهداء گردید.
سیدناصر سیاهپوش هجدهم فروردین ۱۳۳۷، در شهر قزوین به دنیا آمد دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ریاضی و پاسدار بود. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، با سمت فرمانده گردان در امالرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید سید ناصر سیاهپوش
اشهد ان لااله الا اللّه و اشهد ان محمد رسول اللّه و اشهد ان امیر المؤمین علیا ولى اللّه. آرى، شهادت مىدهم که خداى احد و واحد یکى است و همتا نداشته و از همه موجودات بىنیاز است. شهادت مىدهم که محمد(ص) آخرین فرستاده ی خداست و کتابش، کتاب خدا و قرآن کریم است. شهادت مىدهم که على(ع) به همراه یازده فزرندش از اولیإ خدا و جانشینان به حق پیامبرند. شهادت مىدهم که خداوند، رحمان عادل است و هیچگاه ظلمى بر هیچ مخلوقى روا نداشته و نخواهد داشت. شهادت مىدهم که حضرت مهدى(عج) مظهر عدالت حق تعالى و منجى عالم بشریت و در غیبت کبرى به سر مىبرد. او روزى خواهد آمد تا با آمدنش همه ی ناپاکیها را از بین ببرد و عدالت خداوندى را حاکم گرداند. شهادت مىدهم که خمینى این مرد خدا و فرزند پاک فاطمه زهرا(س) که از سلاله پاک انبیا و پرچمدار خط سرخ و خونین ولایت فقیه است و اوست که نائب برحق امام زمان است و اطاعتش را بر خود فرض مىدانم و مقلد اویم. برادر و خواهرم! من این چنینم. من فرزند همه شما هستم. من برادر کوچک شمایم و من مقلد روح خدایم و بر این اساس است که فرمان امامم را لبیک گفته و عازم جبهه شدم. و اما سخنى با شما دارم: خواهر و برادرم! به یاد دارم تا قبل از انقلاب هرگاه از امام حسین(ع) و مظلومیت و شهادتش مىگفتند و هرگاه عاشورا فرا مىرسید و در مجالس از کشته شدن امام حسین(ع) و یارانش و به اسارت رفتن عزیزانش مىخواندند. من با خداى خود مىگفتم که ایکاش در آن زمان بودم و امام حسین(ع) را یارى مىکردم و این را با خداى خویش زمزمه کرده بودم که اگر مىبودم در زمره طرفداران امام حسین(ع) قرار مىگرفتم و دین خدا را یارى مىکردم و مىدانم که تو هم این چنین بارها و بارها بر مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش اشک ریختهاى و عاشوراهاى متمادى را عزادار بودى و تو نیز بر این عقیده بودى که ایکاش مىبودی و امام حسین(ع) را یارى مىکردیم؛ لذا بر همین اساس خداى بر ما منت نهاد و خواسته ما را اجابت کرد. او از میان فرزندان حسین(ع) براى ما رهبرى فرستاد تا با یارى او و رهبرش دینش را یارى نماییم. آرى خدا براى ما خمینى، این مرد خدا را فرستاد تا دیگر بهانهاى نباشد و حال این نداى «هل من ناصر ینصرنى» حسین زمان است که فریاد مىکشد و بر همه یزیدیان زمان شوریده است؛ اوست که رهبریش ما را به سوى سعادت رهبرى مىنماید و اوست که دوباره خاطره کربلا را زنده کرده است. و حال این من و تو هستیم که انتخاب گریم که باید حسینى بود و براى حاکمیت حق به شهادت رسید و یا چونان حضرت زینب(س) و حضرت سجاد(ع) پیام رسان کربلا و خون شهدا باشیم، در غیر این صورت یزیدى بوده و در خیل شیاطین گام برداشتن، جهنمى است. آرى، دیگر حق و باطل مشخص است و سردمداران اسلام و کفر آشکار شدند و باید یک طرف بایستى و براى نابودى طرف دیگر تلاش کنى و این تو هستى که یا حق را و یا باطل را بپذیرى. دیگر سکوت جایز نیست و بىتفاوتى خیانتى بس بزرگ خواهد بود. پس به پا خیزید و بر همه مظاهر شرک و کفر چون رهبرت، خمینى، بخروش و در برابر ستمگران تاریخ بگو «نه.» اى برادر و خواهرم! من که عازم جبهه نبرد حق علیه باطل مىباشم از خدا مىخواهم که یاریم نماید تا لیاقتش را هر چه بیشتر کسب نمایم و اگر سعادتى بود و شهادت نصیبم گردد این را بدان که تنها از یک چیز ناراحتم. البته گرچه با شهادت، انسان به خدا مىرسد اما خواهر و برادرم! هرگاه که خون یک مقلد روح اله و فرزندان حزب اله بر زمین مىریزد یکى از قلب هایى که به خمینى عشق مىورزد از تپیدن باز مىایستد و یکى از یاران امام کم مىشود و من نیز از این ناراحتم بنابراین بزرگترین خواستهام از تو این است که هرگاه خونم بر زمین ریخت و قلبم از تپیدن باز ایستاد، تو باید امام را بیشتر دوست بدارى و جاى خالیم را پر کنی. تا من مرگ را با خاطرى آسوده در آغوش بگیرم و به استقبال او بشتابم. خواست دومم از تو اینست که در عمل پیرو امام و روحانیت در خط امام باش که انشااللّه هستى. آرى برادر و خواهرم! در خط امام بودن، عمل کردن به دستورات و فرامین امام امت و پشتیبان روحانیت بودن، حمایت عملى کردن از آنان است. برادر و خواهرم! ادامه دادن راه شهیدان بزرگواری همچون شهید مظلوم بهشتى عزیز و رجائى و باهنر مظلوم و شهداى دیگری چون دستغیب و مدنى و دیگران، حمایت از همسنگران آنها است. برادر و خواهرم! خصوصا تو برادر و خواهر دانش آموز و دانشجویم! بدان که جامعه به سوى تکامل و الهى شدن در حرکت و در پى بدست آوردن شعور است و روز بروز شعارها جایشان را به شعورها مىدهند. آرى، باید خود را ساخت که فردا دیر است و براى ساخته شدن باید به مکتب و مدافعان مکتب؛ یعنى روحانیت و حوزه پیوست و در مقابل آنها زانوى ادب بر زمین زد و سالها تلمذ آنها را نمود. آرى باید محتواى عقیدتى و سیاسى خود را غنا بخشیم که در خط امام بودن تنها شعار دادن نیست بلکه به تزکیه و عمل احتیاج دارد و اگر مىخواهى در خط امام بمانى، باید اخلاقت، ایمانت، عقیدهات و بینش سیاسى و مهمتر از همه تقوایت را بالا برده و همانند امام و در خط امام بمانى. همچنین از شما خواهشم این است که حتما و حتما مطالعه کنید و خصوصا آرا و افکار استاد شهید مرتضى مطهرى و علامه بزرگوار، مرحوم طباطبایى را چراغ راه خود قرار داده و سیاستتان را با امام همگام نمایید. سخن دیگرم اینست که برادر و خواهر من! انگیزه ی من از جبهه رفتن منطبق بر این حدیث است که مىفرماید: «من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى و من عرفنى و من احبنى عشقنى و من عشقنى عشقنه و من عشقنه قتله و من قتله فعلى دینهو و من على دینه فان ذنبه ». آرى من براى طلب خدا به جبهه مىروم، مىروم تا او را بیابم و دوستش بدارم و عاشقش شوم تا شاید عشقم را بپذیرد و آنگاه که او پذیرفت من به سعادت ابدى دست یافتهام زیرا دیگر این خداست که عاشقم مىشود و خداست که عاشقش را مىکشد و خداست که دیه آنکس را که کشته مىشود را مىپردازد. چه چیز عظیم تر و برتر از این مىتواند باشد. آرى، آنجاست که انسان به خدا نزدیکتر است و آنجاست که خدا را راحت تر مىتوان یافت و امام زمان (عج) آنجاست. پس از شهادتم چشم هایم را باز بگذارید تا دشمنان بدانند که تا دم مرگ از همه ی آنها بیزار بودهام و این نشانه خشمم نسبت به آنهاست. برادر و خواهر حزب الهیم! براى اینکه سعادتمند شوى باید پیرو ولایت فقیه باشى و بدان که اطاعت از امام، همراهى با نمایندهاش و یارانش مىباشد و بجاست که اینجا از مظلوم شهرمان و نماینده اماممان، آقاى باریک بین نیز یادى نماییم. آرى، باید خود را با او هماهنگ کنیم و اطاعت از او، اطاعت از امام است و باید گفت: هر حرکتى بى امام، سکون، هر فریادى بىامام، سکوت، هر نورى بى امام، ظلمت و هر راه و هدفى بىامام، سراب است. باید پیرو بود تا به سعادت رسید. در آخر من دست پدر و مادرم را مىبوسم که مرا اینگونه تربیت کردند و بسوى خدایم فرستادند. آرى، آن نمازهاى مادرم بود که مرا اینگونه ساخت و دعاهاى پدر و مادرم بود که مرا چنین عاقبتى خوش آمد بنابراین از آنها مىخواهم گرچه شاید مشکل باشد ولى در مرگم اشک نریزید چون همیشه آرزو داشتم عاقبت به خیر شوم و چه عاقبتى خوشتر از اینکه انسان به سوى خدا برود و این را هم مىدانم که هیچ بارى سنگین تر از جنازه ی فرزند بر دوش پدر نیست و از پدرم مىخواهم تا این بار را تحمل کند و با دعاهاى خیرش مرا به سوى معبودم بفرستد. و این آخرین سخنم: اگر لیاقت آنرا پیدا کردم که بر دست هاى پاک شما مردم که امام، الهى شدنتان را نوید مىدهد، تشییع شوم، مىخواهم، مرا شبانه به خاک بسپارید چون دوست دارم دشمن این را بداند که ما شب شکنیم و تاریکى براى ما مفهومى ندارد و بگذارید تا شب را هم از این جغدهاى شوم بگیریم تا امیدى براى زنده بودنشان نماند. و از شما مىخواهم که اگر حقى گردن من دارید، اگر قابل بخشش است ببخشید وگرنه مىتوانید از خانوادهام مطالبه نمایید. از حضرت آیت اله باریک بین مىخواهم علاوه بر پدرم، وصى من نیز باشند. پیروز باد انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى! نابود باد کفر جهانى به سرکردگى آمریکا و نوکر سرسپردهاش صدام!
دیدار رئیس دانشگاه با خانواده یکی از دانشجویان شهید دانشگاه به مناسبت روز دانشجو - news.ikiu.ac.ir
دیدار رئیس دانشگاه با خانواده یکی از دانشجویان شهید دانشگاه به مناسبت روز دانشجو
09 Dec 2014
کد خبر : 870412
تعداد بازدید : 15