دیدن گاهی بهانه میخواهد، بچه ها وقتی وارد دانشگاه میشوند فکر میکنند باید فقط درس بخوانند و مدرک بگیرند و بروند سراغ زندگیشان. این برای آن هایی که مبارزه میکردند خیلی سخت بود. باید بارها مینشستی و صحبت میکردی تا میشد یک نفر را راضی کرد که از شاه خوب نگوید. خیلی ها گول شاه را میخوردند؛ گول میهمانی های استادان طرفدار شاه را و تیپ و پز غربی که میشد توی دانشگاه داد. کسانی که می آمدند دانشگاه تهران حتما کاره ای میشدند، فقط کافی بود دانشگاه را رد کنند. چه کار داشتند در مملکت چه میگذرد. دانشگاه ها خبری نبود. اگر هم عده ای شلوغ میکردند حساب کارشان خارج بود از بقیه. حتی تا 15 آذر 32 عده معترضین خیلی زیاد نبود.
اصلا روز 16 آذر قرار نبود تجمعی صورت گیرد. شاید دو روز بعدش چند ده نفری در مخالفت با نیکسون چیزی میگفتند. اما خدا میخواست دانشگاه مبدا تحولات کشور باشد. کسی فکر نمیکرد این نیمکت ها آنقدر ارزش دارند و آنقدر مهم هستند که حکومت حاضر است خون بریزد تا ساکت باشند. تازه فهمیدند چرا با غمزه ساکتشان کرده بودند. همه کسانی که خود را کنار کشیده بودند حالا آمدند به میدان. همه آن هایی که باید برایشان ثابت میکردی حالا خودشان مدعی شدند. استادان هم حالا دیگر انقلابی شدند و آن هایی که آن طرفی بودند زبانشان بسته ماند. آن جمعیت چند نفری که آن روز داد زدند مرگ بر شاه حالا شده بودند ده هزار نفر در چهلم شهدای دانشجو. دیگر دانشگاه شد پاتوق بچه انقلابی ها و هنوز هم هست.
بازنگری 16 آذر ماه سال 1332
بعد از کودتای 28 مرداد، رژیم شاه که توانسته بود با کمک اربابان بر اریکه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایه های حکومت خود را تثبیت کند، اما غافل از اینکه مردم در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهند داد. "آیزنهاور" طی نطقی در کنگره آمریکا، کودتای 28 مرداد را چنین توصیف کرده بود:" پیروزی سیاسی امید بخشی نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است"!
28 مرداد 1332: در روز کودتا نهضت مقاومت ملی با حضور افرادی مانند چمران، شیبانی، یزدی و برخی از افراد نهضت آزادی در خانه آیتالله زنجانی با سه هدف مبارزه با استکبار، دولتهای دست نشانده و تداوم جنبش استقلالطلب ایران راهاندازی شده بود. این نهضت چهار کمیته اصلی داشت: آیتالله طالقانی در کمیته روحانیون مجاهد، انواری در کمیته بازار، فروهر در کمیته بینالاحزاب و چمران در کمیته دانشگاه را حتما میشناسید.
3 شهریور: تظاهرات دانشجویان در دانشگاه تهران در اعتراض به محکومیت دکتر مصدق، شایگان و مهندس رضوی
شهریور (4 محرم): تظاهرات عزاداران حسینی در بازار در اعتراض به سرلشکر زاهدی و در حمایت از مصدق. دامنه اعتراضات تا سبزهمیدان هم رسید.
25 22 شهریور (7 محرم) : عصر این روز مردم تظاهرات بزرگتری صورت دادند که با دخالت ماموران شهربانی و واحدهای نظامی لشکر ضدشورش پایتخت، مردم پراکنده شدند اما شب این روز تمام شهر پر از نوشته علیه دولت کودتا شد.
28 شهریور (عاشورا) : مردم با شبیهسازی برخورد ماموران با مردم، در 25 شهریور با در دست داشتن پلاکاردهایی با نوشتههایی علیه حکومت پهلوی اعتراض خود را نشان دادند.
1 مهر: با آغاز سال تحصیلی دانشجویان دور هم جمع شدند و برنامه اول خود را برای نیمه مهر تنظیم کردند. آن ها با تعطیلی کلاسها اعتراض خود را نشان میدادند.
15 مهر: دانشگاهها پر شد از اعلامیههایی که علیه دولت و در حمایت از تظاهرات محرم مطلب نوشته بودند. دولت بیانیه داد: «دولت در مقابل این گونه تحرکات به شدت ایستادگی خواهد کرد»
در مهر ماه سال 1332 بازار به حمایت از دانشجها تعطیل د و دانشجویان نیز به حمایت از بازار کلاس درس خود را تعطیل کردند. دولت برایی نخستین بار سربازارن خود را وارد دانشگاه کرد طی این ورود 11 نفر از دانشجویان دستگیر شدند و پس از آن سربازهایی برای نگهبانی در یر در دانگاه ها گماشته شدند
دولت حکومت نظامی را در اکثر نقاط ایران تمدید کرد. تعداد اندکی از زندانیان بیخطر را آزاد کرد و شمار زیادی را که تازه شناسایی کرده بود روانه زندان کرد.
درآبان ماه آمریکا نمایندگانی را به بهانه سرکشی به پالایشگاهها و احیای آن ها به ایران فرستاد که این ماموران آمریکایی23 روز در ایران ماندند و با شاه دیدار داشتند.
محاکمه مصدق موجب برپایی تظاهرات در نیمه دوم آبان ماه شد.
در 21 آبان ماه بازار تعطیل شد و تظاهرات وسیعی صورت گرفت. پلیس ضدشورش مغازههای برخی را کاملا تخریب کرد، عده زیادی را دستگیر کرد که به خارک تبعید شدند و دو نفر را شهید کرد. این تظاهرات در دنیا منعکس شد و باعث افزایش فشارها علیه حکومت شد. حکومت برای آرام کردن مردم وقت زیادی نداشت و فهمید که نقطه حساس بازار نیست، دانشگاه است.
3 آذر ماه دکتر مصدق به سال حبس و سرتیپ ریاحی به دو سال حبس محکوم شدند و در همین روز دولت اعلام کرد که نیکسون - معاون رئیسجمهور آمریکا به همراه دنیس رایت - کاردار انگلیس در 18 آذر ماه وارد ایران می شود.
در آن زمان ملت ایران در حالت افسردگی به سر می برد و از نفاق و تفرقه ای که استبداد توانسته بود در میان ملت ایجاد کند، ناراحت بود. رهبری نهضت مقاومت، قصد رساندن صدای اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را که می خواستند با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام به دست آورند، خنثی کند. اجرای این برنامه به عهده کمیته هماهنگی دانشگاه واگذار شد.
از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عدهای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. و بیشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکی و داروسازی و حقوق و علوم آغاز شد.
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهای را پیش بینی میکردند. فضا بشدت آبستن حوادث و درگیری بود. بعد از گذشت مدتی برای جلوگیری از تنش و درگیری چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید.
نیروهای نظامی رژیم که بشدت رفت و آمد دانشجویان را کنترل کرده و در این بین عده ای را نیز دستگیر نموده بودند، با حضور در کلاس یکی از استادان دانشکده فنی (مهندس شمس استاد نقشه کشی) زمینه اعتراض را در کلاس درس ایجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگیر نمایند. دستگیری دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجویی دیگر بر روی نیمکت کلاس فریاد می زند: "آقا ما چقدر بی عرضه هستیم. چقدر بدبخت هستیم. این کلاس نیست، این درس نیست. یک عده ای بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس میشوند و هیاهو در میگیرد. تف به این کلاس و تف به این مملکت!" دانشکده فنی به هم میریزد و در محاصره کامل نظامیان قرار میگیرد و به یکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجویان در صحن طبقه اول به خون میغلطند عدهای زخمی شده و در این میان سه دانشجو به نام های قندچی و بزرگ نیا و شریعت رضوی به شهادت میرسند.
همان روز 16 آذر پلیس توسط رادیو اعلام کرد: "عدهای از دانشجویان در کلاس های درس نشسته بودند و به پلیس چهره خشنی نشان میدادند و پلیس را مسخره میکردند و این باعث شده که پلیس به واکنش بیفتد. پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولی دانشجویان به پلیس حمله کردند و میخواستند اسلحهشان را بگیرند. پلیس در قالب دفاع این کار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است." فردای آن روز شاه تیمسار مزینی را برای دلجویی به دانشگاه میفرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند. وی با خانوادههای شهدا ملاقات میکند و در دانشگاه به ظاهر از اساتید و روسا عذرخواهی میکند.
سه ماه و نیم بعد از کودتای 28 مرداد 1332 یعنی درست دو روز بعد از واقعه 16 آذر نیکسون معاون رییس جمهور آمریکا، راهی ایران گردید تا با محمدرضا پهلوی دیدار کند و نتیجه سرمایه گذاری بیست و یک میلیون دلاری"سیا" را که در راه کودتا و سرنگونی دولت مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند.
نیکسون در 18 آذر ماه در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بیگناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگی در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت گردیده است.
16 آذر 133: در اولین سالگرد شهادت این سه نفر، دانشجوهای دانشگاه تهران برای بزرگداشتشان مراسم مفصلی برپا کردند. از آن موقع تا به حال، هر ساله به یاد حقطلبیشهدای آن روز، دانشجوها این تاریخ را گرامی میدارند.